
شمع
تا سحر ای شمع بر بالین من
امشب از بهرخدا بیدار باش
...
سایه غم ناگهان بردل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش
...
کام امیدم بخون آغشته شد
تیرهای غم چنان بر دل نشست
کاندر این دریای مست زندگی
کشتی امید من بر گل نشست
...
آه! ای یاران به فریادم رسید
ورنه امشب مرگ بفریادم رسد
...
ترسم آن شیرین تر از جانم ز راه
ورنه امشب مرگ بفریادم رسد
...
گریه و فریاد بس کن شمع من
بر دل ریشم، نمک دیگر مپاش
...
قصّه ی بی تابی دل پیش من
بیش ازین دیگر مگو خاموش باش
...
جز توام ای مونس شبهای تار
در جهان دیگر مرا یاری نماند
...
زآن همه یاران بجز دیدار مرگ
با کسی، امید دیداری نماند
...
همدم من ، مونس من، شمع من
جز تواَم دراین جهان غمخوار کو؟
...
واندرین صحرای وحشت زای مرگ
وای بر من، وای بر من، یار کو؟
...
اندر این زندان، من امشب، شمع من
دست خواهم شستن ازاین زندگی
...
تا که فردا همچو شیران بشکنند
ملــتـــــم زنجیــرهای بنـــدگی
تعداد بازديد :
531
موضوع:
اطلاعات عمومی,
علی شریعتی,
برچسب ها :
شعر زیبای شمع از دکتر علی شریعتی,
دانلود شعر شمع از دکتر علی شریعتی,
دانلود اشعار دکتر علی شریعتی به نام شمع,
دانلود اشعار دکتر علی شریعتی,
شمع از دکتر علی شریعتی,
سخنان علی شریعتی,
سخن دکتر علی شریعتی,
اسمس علی شریعتی,
اس ام اس علی شریعتی,
پیامک علی شریعتی,
جدیدترین سخنان علی شریعتی,
آخرین سخنان علی شریعتی,
مطالب جالب در مورد دکتر علی شریعتی,
دکتر علی شریعتی,
سایت رسمی دکتر علی شریعتی,
اطلاعات علی شریعتی,
مطالب جالب علی شریعتی,
حرفهای علی شریعتی,
حرف های جالب علی شریعتی,
سخنان مفید علی شریعتی,